صبح امروز تو گویی که جهانم دادند
خسته از جور زمان بودم و جانم دادند
یک جهان گوهر اندیشه به من بخشیدند
ز ره لطف و کرم گنج روانم دادند
کتاب «گنج روان» تحلیل و تفسیر مثنوی معنوی از دیدگاه روانشناسی تألیف استاد علی عربیان توسط انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان با همکاری انتشارات نقش مانا از 16 اسفند ما 1392 در دو مجلد روانه بازار شد.
علاقه مندان جهت خرید این دوره دو جلدی که به دفتر اول مثنوی اختصاص دارد می توانند به محل برگزاری نشستهای انجمن مثنوی پژوهان ایران و یا به سایر کتابفروشی های سراسر کشور مراجعه نمایند.
شابک 9789641024040
قیمت دوره دو جلدی 50000 تومان
بررسی پاره ای از ابیات شماره1930 تا1990 دفتر دوم مثنوی
علی عربیان
اژدهایی خرس را در می کشید / شیر مردی رفت و فریادش رسید
شیر مردانند در عالم مدد / آن زمان کافغان مظلومان رسد
خلاصه داستان: مردی شجاع و پر قدرت در راهی نزدیک ( کوهساری) دید که اژدهایی سترگ ، خرسی را به کام می کشد و خرس فریاد می کرد و کمک می خواست . با دلاوری و تدبیر جنگی ، خرس را نجات داد و اژدها را ببست و این موجب دوستی خرس با آن مرد شد و به وی انس گرفت.خردمندی به او هشدار داد که دلبستگی به خرس خطرناک است و مهر خرس نا فرجام. مرد دلیر به این گفته توجهی نکرد . خردمند به راه خود رفت و شیر مرد در جایی خسته شد و به خواب رفت. خرس به مراقبت از آن مرد پرداخت . مگس هایی چند پیدا شدند که بر سر و صورت مرد می نشستند و او را آزار می دادند ، خرس آنها را دور می کرد و چون سماجت کردند، سنگ بزرگی برداشت و به قدرت بالا برد تا بر مگسان بکوبد مرد را از شر آنان آسوده سازد و با شدت سنگ را بر صورت مرد کوفت.
ادامه مطلب ...بررسی پاره ای از ابیات دفتر دوم مثنوی از بیت شماره 1880 تا 1930
علی عربیان
مولانا به دنبال فرازی از مثنوی فرانام « سِر غلبه ی ظالمان» ، سخنی تازه می آورد : در خلال سوژه ای بسیار جالب :
« خفته ای که در دهانش مار رفته بود » که وقوع آن در زندگانی ساده دلانی زحمت کش که دهانشان نه تنها به گاه نیاز بلکه هنگام شگفتی و خواب هم باز می ماند و اصولاً دهان باز و چشم بسته در جامعه ای از این دست ، نادر نیست ؛ با آغازی زیبا و موجز چنین می آورد :
عاقلی بر اسب می آمد سوار/ در دهان خفته ای می رفت مار
آن سوار آن را بدید و می شتافت/ تا رماند مار را فرصت نیافت
بدین ترتیب معجزه ی « ساختار و معنا» یا « قالب و محتوا» چنان خوب یکدیگر را در بر می گیرند که ستایش خواننده مثنوی را بر می انگیزد:
جمع صورت با چنان معنای ژرف / بر نیاید جز ز سلطان شگرف
ادامه مطلب ...